تولد دوباره (دختر امروز) |
باسلام.اول ازهمه بگم که عجب روزی بود امروز!!!موهام سفیدشد!بیست سال پیرشدم!چطور بگم!؟بین خودمون بمونه هااااااا!!راستش من عصرتاحالا هی این در اون در میزنم تابلکه یادم بیاد ازکجابیام صفحه مدیریتوچارکلوم !بنویسم!!!!نههههه سرزنشم نکنیدمیدونم فاجعست اما خب تازه کاریم دیگه حالاهی تندتندم پیام میدم ب دوستان که مرا دریابید!اون بنده خداهام میگفتن ازپارسی بلاگ برو دیگههههههههه!منم میرفتماامانام کاربریورمزعبورنمیومد! اماشما قضاوت کنید وقتی سرعت اینترنت خونه اینقدرپایینه که به خواهرم میسپارم من میخوابم صفحش که اومدبیدارم کن!!ومن پستهای قبلیو تو کافینت نوشتم وتجربه هم نداشتم ازخونه، حق داشتم سوتی به این بزرگی بدم دیگه؟!نه؟!اینجاست که عقل سلیم میگویددنبالت که نکرده بودن دو دقه دندون روجیگرمیذاشتی صفحش کامل میشدمیدیدی جای نام کاربری رمزعبورو!!!وبازهمینجاست که اینجانب که قصدتوجیه این فاجعه ی تاریخیو!دارم میگم غصه نخور یروزی همش خاطره میشه!!! درپایان ازهمه ی دوستانی که درراه وبلاگ نویسی اینجانب مسئولیت عظیم سوتی پوشانی را تقبل نموده اند بیییییییییینهایت سپاسگزارم [ چهارشنبه 89/6/3 ] [ 2:55 صبح ] [ سرباز کوچولو ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |